
آداب خروج از منزل
منابع مقالہ : کتاب عرفان اسلامى ج4 نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان
چون از خانه خارج شدى ادب در راه رفتن را مراعات كن و ادب در اين است كه با آرامش دل و آرامش بدن حركت كنى، از افراط و تفريط در راه رفتن اجتناب كن، از حركتهاى لغو و بيهوده و اعمال ضد حق بر حذر باش و در درون و برون خود متذكر حضرت حق باش كه با متذكر بودن نسبت به حق و شؤون حضرت او كه انبيا و ائمه و اوليا و حلال و حرام و قبر و برزخ و قيامت و حساب و كتاب است از تمام خطرات بيرون از منزل كه عبارت از نگاه به نامحرم، رابطه نامشروع، ظلم به زيردست، مال حرام، احتكار جنس، تقلب و خدعه و حيله و مكر با مردم و ...
مصون خواهى بود.
در روايات آمده كه روزگارى بر مردم بيايد كه مؤمن از خانه خارج شوند، ولى كافر و بىدين به منزل برگردند!!
چون سِرّاً و جَهراً ياد حضرت او باشى، شيطان و شياطين از حمله به تو و ضربه زدن به شؤون معنوى تو عاجز خواهند بود.
و اگر بخواهى مسئله ذكر و ياد خدا سِرّاً و جَهراً به وقت بيرون بودن از خانه در تو قوى و با شدت باشد، لازم است هر روز در هنگام خروج از خانه يا هرچند روز يك بار خدمت يكى از مردان الهى و عالمان ربانى رسيده و از نفس پاك او همت گرفته روح و جان و قلب و سر خود را قوت بخشى و بدان كه بدون توسل به ذيل عنايت انبيا و ائمه، يا جانشينان آن بزرگواران به پايان راه نخواهى رسيد و هماى سعادت بر سرت به پرواز نخواهد آمد.
گفتهاند: اصل عبادت و مسلمانى، روى آوردن است به مردان حق، اگر به هزاران نوع طاعت آراسته باشى و به علوم و اخلاق پيراسته، چون منكر ايشان شوى، مردود حق گردى، دليل بر آن در زمان مصطفى صلى الله عليه و آله هركه به او رو نياورد و منكر حال او گشت حق تعالى طاعتها و عبادتهاى آن كس را از سلك معصيت شمرد، بلكه از كافران و مردودان گشت و در آخر علف دوزخ شد «1».
بىوجود مصطفى آن طاعتت |
هست ناخوش تر زفسق و معصيت |
|
زان كه عاصى دارد اميد نجات |
بعد توبه مىرسد او را صلات |
|
ليك آن طاعت كه بىاحمد بود |
آدمى از كرد آن كافر شود |
|
نيست كافر را اميدى از خدا |
زانكه باشد كفر را دوزخ جزا |
|
پس بگير آن مرد را و دم مزن |
تا كشد از چاه كفرت بىرسن |
|
تو هر روز و هر ساعت محتاج به تذكرى، چون هر لحظه در معرض بزرگ ترين خطرهايى، چه بهتر كه برايت خضر راهى باشد و تو به وقت خروج از خانه در ابتداى روز او را ببينى و به وقت برگشتن به منزل هم او را ملاقات كنى كه همت و نفس و نصيحت و حكمت او تو را از افتادن در قيود سخت و خطرناك شيطانى حفظ كند و حداقل در كسب و كار و رابطه با مال و پول كه سختترين جاذبهها و كشش را دارد، تو را از حرام خدا حفظ نمايد كه روزى انسان با توجه به سعى و كوشش و كار و فعاليتى كه دارد از حلال و رزق طيب و طاهر مقرر شده و آدمى
بايد به حلال خدا كه از راه كسب مشروع به دست مىآورد قانع باشد.
پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
اى مردم! مىدانيد خداى شما چه مىگويد؟ گفتند: خدا و رسول او بهتر مىداند. فرمود: در استواى بر عرش و نظر بر خلق مىفرمايد: بندگان من! شما مخلوق من و من خالق شمايم و روزى شما به دست من است، در آنچه من براى شما تكفل كردهام خود را به رنج و مشقت و به خصوص بلاى حرام دچار نكنيد، روزى را از من بخواهيد و خود را براى من قرار دهيد، حوائج خود را به من اظهار نماييد، من روزى شما را بدون افتادن در رنج و مشقت حرام و رنج اضافى مىرسانم.
اى مردم! مىدانيد خداى شما چه گفته؟ گفتند: خدا و رسول بهتر مىداند.
فرمود: خداوند مىفرمايد: انفاق كنيد تا بر شما انفاق كنم و وسعت به اهل و عيال و مردم بدهيد تا بر شما وسعت بدهم، تنگ نگيريد كه بر شما تنگ خواهم گرفت، ابواب رزق به عرش من در شب و روز باز است، من رزق را به بندهام بر اساس نيت و بخشش و صدقه و انفاقش نازل مىكنم، هركس دست باز داشته باشد، من هم نسبت به او دست باز خواهم داشت و هركس سخت بگيرد و كم خرج كند نسبت به او سخت خواهم گرفت «2»!!
چه نيكوست كه انسان وقتى با مال حرام روبرو شد، هرچند زياد باشد براى خاطر خدا صبر كند و استقامت ورزد كه به حرام آلوده نشود.
محاسبى مىگويد:
لِكُلِّ شَىْءٍ جَوْهَرٌ وَجَوْهَرُ الإِنْسانِ العَقْلُ وَجَوْهَرُ العَقْلِ الصَّبْرُ «3».
براى هر چيز حقيقتى است و حقيقت انسان عقل است و حقيقت عقل صبر و پايدارى و استقامت است.
كسى كه در حرام خدا صبر پيشه كند، دلش به انوار معرفت روشن گشته و جانش ظرف تجلى صفات خواهد شد و كششى در قلب او نسبت به حضرت يار پيدا خواهد شد كه از طرفى نسبت به تمام امور به آرامش خواهد رسيد و از طرفى نسبت به محبوب تا رسيدن به مقام وصل واله و حيران و بىقرار خواهد گشت.
اين دل شكسته خطاب به محبوب واقعى چنين سرودهام:
اى نور دل و فروغ جانم |
رويت بنما كه جان فشانم |
|
در آتش هجرت اى دل آرام |
سوزد همه مغز استخوانم |
|
بردى دل من به يك اشارت |
رحمى بنما كه در فغانم |
|
تا روى تو بينم اى مه حسن |
بنشسته به خاك آستانم |
|
درمان نشود اگر غم هجر |
برگو كه چگونه زنده مانم |
|
باز آى و به من عنايتى كن |
تا دل زغم تو وارهانم |
|
احوال مرا چگونه خواهى |
آنسان كه تو خواهم من آنم |
|
با قوت عشق گير دستم |
مسكينم و زار و ناتوانم |
|
[سَئَلَ بَعْضُ أصْحابِ أَبي الدرداء أَهْلَ دارِهِ عَنْهُ فَقالَتْ:
خَرَجَ، فَقالَ: مَتى يَعُودُ؟ قَالَتْ: مَتى يَرْجِعُ مَنْ رُوحُهُ بِيَدِ غَيْرِهِ؟! وَلا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَلا ضَرّاً] «4» بعضى از ياران ابوالدرداء به درب خانهاش آمدند و از همسر او پرسيدند كه او كجاست؟ گفت: بيرون رفته است. گفتند: كى مىآيد؟ گفت: چه سؤالى است؟
كسى كه روحش و جانش به دست ديگرى است، كى بر مىگردد؟ كسى كه مالك خود نسبت به نفع و ضررى نيست؟!
بعضى از زنان تربيت شده معارف الهى، راستى از چه معرفتى برخوردار بودند گاهى زنان با معرفت و آنان كه در مدرسه انبيا و امامان عليهم السلام تربيت شدند براى همه انسان ها در تمام زمينهها درس و عبرتاند.
فيض كاشانى آن عارف بزرگ و عالم سترك مىگويد:
بعضى از زنان، اوّل صبح تا كنار درب خروجى منزل به بدرقه شوهر مىآمدند و به وقت خداحافظى مىگفتند: اى مرد خانه! مطمئن باش كه من و فرزندانت به توفيق الهى بهگونهاى تربيت شدهايم كه حاضريم به حداقل غذا و لباس و مسكن قناعت كنيم، مبادا به وقت كسب ما را در نظر گرفته و بگويى بايد به زندگى گشايش بدهم تا زن و فرزندم راحت باشند، آن گاه حدود و مقررات الهى را شكسته دست
به حرام آلوده كنى؛ من و فرزندانت در قيامت مسؤوليت خطا و اشتباه و به حرام افتادن تو را قبول نخواهيم كرد و چنانچه به عنوان ما دست به حرام بيالايى ما در محضر حضرت حق عرضه خواهيم داشت: بار خدايا! ما در دنيا قناعت كردن خود را به اين مرد اعلام كرديم و او بدون اطلاع ما دست تجاوز به قانون تو دراز كرد و ما امروز مشاركت در خطاى او را قبول نداريم!!
چه بسيار زنان بيدار دل و با معرفتى بودند كه علت سعادت شوهران و فرزندان گشتند.
چه بسيار زنانى بودند كه در كنار همسرانشان با سختىها و مشكلات زندگى ساختند و شوهران خود را تشويق به استقامت كرده، از انحراف آنان از صراط مستقيم الهى جلوگيرى كردند.
درس اين زن يك جهان معرفت و يك دنيا علم است.
آرى، هيچ كس مالك نفع و ضرر نسبت به نفس خود نيست و زمام حيات و زندگى فقط و فقط به دست خداست.
خوشا به حال آن انسان هايى كه در تمام شؤون حيات متذكر حق و متوجه حضرت محبوبند و حضرت محبوب متوجه آنان؛ به قول عارف عالم، شيخ مصلح الدين سعدى شيرازى:
خرم صباح آنكه تو بر وى نظر كنى |
فيروز روز آنكه تو بر وى گذر كنى |
|
آزاد بندهاى كه بود در ركاب تو |
خرم ولايتى كه تو زان جا سفر كنى |
|
ديگر نبات را نخرد مشترى به هيچ |
يك بار اگر تبسم همچون شكر كنى |
|
اى آفتاب روشن و اى سايه هما |
ما را نگاهى از تو تمناست گر كنى |
|
من با تو دوستى و وفا كم نمىكنم |
چندان كه دشمنى و جفا بيشتر كنى |
|
مقدور من سرى است كه در پايت افكنم |
گر زان كه التفات بدين محتضر كنى |
|
دانى كه رويم از همه عالم به سوى توست |
زنهار اگر تو روى به روى دگر كنى |
|
[وَاعْتَبِرْ بِخَلْقِ اللّهِ تَعالى بَرِّهِمْ وَفاجِرِهِمْ أَيْنَما مَضَوْا وَاسْئَلِ اللّهَ تَعالى أَنْ يَجْعَلَكَ مِنْ خاصِّ عِبادِهِ وَأَنْ يُلْحِقَكَ بِالْماضينَ مِنْهُمْ وَيَحْشُرَكَ في زُمْرَتِهِمْ]
پی نوشت ھا:
______________________________
(1)- رباب نامه: 430.
(2)- مخلاة: 31.
(3)- شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: 1/ 322، فصل فى مدح الصبر وانتظار الفرج.
(4)- بحار الأنوار: 73/ 167.