
بخش هفدهم
در فصل قبل، از دعاى حضرت سجاد (ع)، سخن بر سر حسن روابط با ديگران بود. اينكه با ديگران و نزديكان روابطى محبت آميز، مطلوب و مبتنى بر تواضع و تكريم و حسن همجوارى داشته باشيم. اما كم نيستند افرادى كه همواره مايل به برترى جويى اند، مى خواهند نسبت به ديگران ستم روا داشته به ظلم از حقوق آنان بهره ور شوند. حال در مقابل چنين افرادى چه بايد كرد؟ آيا بايد دست بر دست نهاد و نظاره گر بود؟ از اينجاست كه فصل جديد دعا شروع مى شود، كه آن مشى دهى در مقابل ستم اينگونه افراد است.
برخورد با ستمكاران
حضرت پس از صلوات بر رسول خدا و آل عصمت او مى فرمايد:
و اجعل لى يدا على من ظلمنى.
خدايا دست مرا در برابر كسى كه به من ستم مى كند، قوى مكن.
يد، در لغت به معناى دست و در مقام مجاز، معانى ديگرى دارد مانند: قدرت، غلبه، سيطره، اينكه مى گويند فلان كشور در دست فلان پادشاه است يعنى تحت سيطره و قدرت اوست. و يا اينكه مى گويند فلانى در فلان كار دست دارد يعنى قدرت خود را در انجام آن كار اعمال مى كند.
در اين جمله، منظور حضرت اين است كه خدايا به من قدرت و قوتى بده تا بتوانم در مقابل كسى كه به من ستم مى كند مقاومت كنم. اين از تكاليف و امورى است كه بايد مورد توجه هر شخص مومنى باشد و هم سعى كند و هم از خدا بخواهد كه او را اين چنين قرار دهد. اين چيزى است كه شرعا و عقلا مطلوب است و در روايات و آثار اهل بيت بسيار مورد تاكيد قرار گرفته است.
نفى ظلم پذيرى
در شريعت مقدس اسلام همچنان كه به ما گفته اند ظلم نكنيد، در عين حال گفته اند كه ظلم بر خود را نپذيريد. بعضى ها خيال مى كنند كه مظلوميت خوب است در حالى كه هر مظلوميتى مطلوب نيست و انسان بايد تا آنجا كه مى تواند در برابر ظلم مقاومت كند و تن به ظلم ندهد. اگر خوب دقت كنيم مى بينيم كه ظلم پديرفتن و زير بار ظلم رفتن، خود ظلمى است كه انسان به خويشتن روا مى دارد، و اگر مظلومى مى تواند از خودش دفع ظلم كند و نكند، ظالم است، زيرا هر كسى موظف است كه خود را از هر آسيبى حفظ كند و ظلم هر آسيبى است كه از ديگرى به انسان مى رسد و اگر بتواند خود را از گزند اين آسيب برهاند، ولى چنين نكند، او خود ظالم است.
مكتبى كه يكى از وظايف مسلمانان و نشانه ى اسلام آنان را، نفى ظلم از مظلوم مى داند و مى گويد:«اگر مسلمانى در ستم قرار داشته باشد و طلب كمك كند ولى مسلمانان ديگر به كمك او نشتابند، آن افراد مسلمان نيستند»، مسلما در چنين مكتبى ظلم به خويشتن به طريق اولى مورد نفى است. از اين رو هر مسلمانى بايد در جهت از بين بردن ظلم تمام تلاش خود را به كار برد و البته از خدا هم در دعاهايش كمك بخواهد.
معايب ظلم پذيرى
حال من مى خواهم مساله مهمترى را مطرح كنم و آن اينكه اگر انسان ظلم بپذيرد و دفع ظلم نكند چند تكليف مهم شرعى را زير پا گذاشته و مورد اهمال قرار داده است كه در زير به آنها اشاره مى كنيم:
1- نفى عزت: خدا در قرآن مى فرمايد:
(و لله العزه و لرسوله و للمومنين.)
عزت مخصوص خدا و رسولش، و بندگان مومن اوست.
در اخبار هم هست كه خداوند همه چيز مسلمان، اعم از جان و مال او را در اختيار خودش قرار داده است تا هر كارى مى خواهد انجام دهد، اما هرگز اجازه نداده است كه شخص مومن ذلت بپذيرد و تن به ذلت بدهد. تن به ذلت دادن برخلاف تعاليم اسلام و شان مومن است. پس اگر در مقابل ظلم ايستادگى نكند يك تكليف مهم را انجام نداده است.
2- امتناع از نهى از منكر: مساله ى ديگر اينكه اگر مسلمان دفع ظلم نكند از يك مسئوليت مهم شرعى ديگر شانه خالى كرده است و آن نهى از منكر است. مى دانيد كه يكى از تكاليف مهم مسلمانان امر به معروف و نهى از منكر است و هر مسلمانى وظيفه دارد كه ديگران را به راه خير و صلاح رهنمون شود و جايى كه مى تواند بايد امر به معروف و نهى از منكر بكند و از كار بد و زشت جلوگيرى نمايد. يكى از مراتب و مواضع نهى از منكر همين جاست. چه منكرى بالاتر از ظلم، آن هم ظلم بر مومن كه اين از هر گناهى بالاتر است. پس شما بايد از ظلم ديگران جلوگيرى كنيد تا كسى مرتكب چنين منكر بزرگى نشود. يعنى وظيفه ى نهى از منكر ايجاب مى كند كه شما دفع ظلم بكنيد و اگر چنين نكرديد، در واقع اعانت به ظلم نموده ايد يعنى به آن كمك كرده ايد تا راحت مرتكب ظلم بشود، كه اين اعانت از زشت ترين امور است. از طرف ديگر سكوت در مقابل ظلم، بدى كردن در حق ظالم هم مى باشد، زيرا اگر از ظلمش جلوگيرى مى كرديد و از گناه بازش مى داشتيد، او را از عذاب و عقوبت الهى نجات داده بوديد.
3- فريضه ى دفاع: مساله ى ديگر اين است كه هر فرد مومنى موظف است كه از مال، عرض، ناموس و جانش دفاع كند. هيچكس حق ندارد بگذارد كه مالش را ديگران به ظلم ببرند و اگر در اين امر مسامحه كند مرتكب گناه شده است. حتى در روايت وارد شده است كه:
«من قتل دون مظلمه فهو شهيد.»
كسى كه در مقام دفع ظلم، كشته شود شهيد است.
حتى اگر انسان بداند كشته مى شود، باز هم بايد در برابر متجاوز به عرض و ناموسش دفاع كند. اين مساله عجيبى است.
اين مساله يك فتواست كه در رساله هاى علميه هم هست، كه اگر كسى خواست- خداى ناكرده- به محارم شما، به نواميس شما و به جان شما تجاوز بكند و شما هم بدانيد كه در صورت دفاع كشته مى شويد، باز هم بايد دفاع كنيد. ولى براى مال اگر اطمينان داشته باشيد كه در مقام دفاع كشته مى شويد، اينجا ديگر تكليف ساقط است و بهتر است كه مسامحه شود.
«سالت اباعبدالله (ع) عن الرجل يقاتل دون ماله، فقال: قال رسول الله (ص): من قتل دون ماله فهو بمنزله الشهيد. فقلت: ايقاتل افضل اولا يقاتل؟ فقال (ع) ان لم يقاتل فلا باس.
از امام صادق (ع) پرسيدند: اگر كسى در راه دفاع از مالش كشته شود چگونه است؟ ايشان فرمودند: پيامبر مى فرمود: كسى كه در راه دفاع از مالش كشته شود به منزله ى شهيد است. سپس از حضرت پرسيدند: اگر چنين كسى براى دفاع از مالش به مقابله و دفاع برنخيزد بهتر است يا اينكه بجنگد و از مالش محافظت نمايد؟ حضرت فرمودند: اگر به مقابله و دفاع برنخيزد، اشكالى ندارد.
پس ببينيد، كسى كه دين اسلام را قبول داشته باشد، يكى از بالاترين صفات او مقاومت در مقابل ظلم است و يكى از پست ترين صفات او تسليم شدن در مقابل ظلم است. روايتى قريب به اين مضمون ديدم كه خدا خوشش نمى آيد از بنده ضعيف مستضعفى كه تن به خارى و ذلت بدهد. انسان بايد در مقابل ظالم و كسانى كه مى خواهند به او تجاوز بكنند مقاوم باشد.
دفع ظلم به دعا
گاهى اوقات ديده مى شود كه افرادى جهت دفاع، و دفع از ظلم فقط به دعا متوسل مى شوند. مى گويند كسى از زنش در عذاب بود، نزد امام آمد و گفت كه دعا كنيد تا من از زنم امان يابم. حضرت فرمود دعا نمى كنم زيرا اين دست خود توست. برو طلاقش بده تا راحت بشوى. بعضى از مقدس مآبها مى گويند ما ظالم به مالمان را به قيامت حواله مى كنيم. نخير تو اگر مى توانى بايد همين جا جلوى ظلمش را بگيرى، حواله به قيامت به درد نمى خورد. مى خواستى دفاع بكنى كه مالت را نبرند. در تعاليم تحريف شده مسيحيت هم چنين مواردى هست، مثلا مى گويد كه اگر كسى به گونه ات سيلى زد، گونه ديگرت را آماده كن. اين تعليم برخلاف عقل و طبيعت است. نبايد گذاشت كسى به صورت انسان سيلى بزند. امام سجاد به انسان مى آموزد،
و اجعل لى يدا على من ظلمنى.
به من قدرتى عطا كن كه بتوانم در مقابل ظالم ايستادگى كنم.
در مظالم اجتماعى هم اگر ملتى گرفتار ظلم شد بايد از خودش دفاع بكند. مثل ملت انقلابى ما كه يك عمر گرفتار ظلم طاغوتها بودند و وقتى يكپارچه شدند و انقلاب كردند، عمله ى ظلم پهلوى با آن همه قدرتى كه داشتند- الحمدلله- منكوب شدند. در ظلم هم همين طور است، اگر كسى به شما ظلم كرد بايد در مقابل او بايستيد. اين تقدس و سخاوت نيست كه بگذاريد مال و جانتان را ببرند. انسان وقتى مسائلش را به خدا واگذار مى كند كه واقعا دست او از همه جا كوتاه است و در مقابل ظالمان يك مستضعف است. در اينجا خدا به كمك فرد مستضعف مى آيد:
على (ع) هم در وصيت خود به امام حسين (ع) فرموده است:
«ظلم الضعيف افحش الظلم.»
ظلم و ستم بر ضعيف، بدترين ظلمهاست.
در حديث ديگرى ديدم كه محمد حنفيه به پسرش مى گويد:«بپرهيز از ظلم كردن بر كسى كه دست و پايى ندارد و هيچ كسى را ندارد كه يارى اش كند.» اگر واقعا اين طور بود كه انسان دستش از همه جا كوتاه باشد، اجر هم دارد، خدا كمكش هم مى كند. اما تا آنجا كه برايش ميسر و ممكن است بايد دفاع بكند و الا در مقابل خدا مسئول بوده است و هيچ اجرى هم ندارد.
تجهيز قوا براى دفع ظلم
اين است كه انسان بايد قوى تر باشد و خود را قوى بكند. ملت اسلام هم، همين طور در قرآن هم آمده است كه:
(و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو الله و عدوكم.)
تا مى توانيد خود را قوى كنيد و ساز و برگ دفاعى تهيه نماييد تا هيچ دشمنى در شما طمع نكند.
و عجيب اين است كه ريشه ى تمام مظالم، تن به ظلم دادن است.
ظلم ناپذيرى درسى است كه حضرت سيدالشهدا (ع) به مسلمانان داد كه چگونه زيربار ظلم نروند. حتى عبدالله زبير را مى بينيد كه در آن جنگ با مروان بعد از اينكه همه ى اصحابش فرار كردند، چگونه با زنش وداع كرد و گفت حسين بن على به ما آموخت كه چگونه در مقابل ظلم بايستيم لذا شمشيرش را برداشت و يك تنه دفاع كرد و عاقبت هم شهيد شد.
اگر ظلم پذير بودى ظلم هم به سوى تو مى آيد، و اگر ظلم پذير نبودى ظلم هم از تو كناره مى گيرد. البته بايد مقدمات ظلم ناپذيرى هم فراهم باشد. در امور اجتماعى، افراد بايد اتحاد داشته باشند، مثل شما مردم انقلابى كه نخواستيد ظلم بپذيريد و انقلاب كرديد و شعارهاى انقلابى شما اين بود كه: حزب الله مى ميرد، ذلت نمى پذيرد: اين از تعاليم عاليه اسلام است. حال بايد در درگاه خدا دعا هم بكنيد تا مستحكم بشويد. امام (ع) هم مى آموزد كه چگونه دعا بكنيد: و اجعل لى يدا على من ظلمنى. منظور امام مطلق ظلم است يعنى هر ظلمى و به هر شكلى، اعم از مادى، معنوى، ظلم بر مال و جان و غيره. اما در جملات بعدى، حضرت بعضى از اقسام ظلم را به طور جزئى تر برمى شمارد و به ما مى آموزد كه در مقابل آنها چگونه موضعگيرى كنيم.
اقسام ظلم و نحوه ى مقابله با آنها
1- مراء
و لسانا على من خاصمنى.
خدايا به من زبانى عطا كن تا بتوانم در برابر مخاصمان بايستم.
مخاصمه- در اينجا- يعنى درگيريهاى لفظى و بحث و جدال كردن. بحث كردن هم دو جور است: يك بحث كردن داريم كه براى رسيدن به حقيقت است، مانند بحث در مسائل علمى، كه انسان براى كشف و حل مجهول اين بحث را انجام مى دهد، اين هيچ عيب و مفسده اى ندارد بلكه بسيار هم خوب است. چرا كه يكى از بهترين راههاى ترقى و تعالى در علوم، همين نوع بحثهاست. نوع ديگر، بحثى است كه انسان براى خودنمايى مى كند تا حرف خودش را به كرسى بنشاند. در اين نوع بحث، مقصود غلبه بر ديگرى است، مثلا اختلاف يا مساله اى پيش مى آورى براى اينكه به طرف غلبه كنى. اين چنين بحثى را مراء و مخاصمه مى گويند. اين مراء و جدال در شريعت، بسيار مذموم است و منشاء بسيارى از فسادهاست، حتى گاهى در بحثهاى علمى نيز اگر دقت كنيد مى بينيد ريشه اش مراء است كه مذموم است.
اميرالمومنين (ع) درباره ى مراء مى فرمايد:
«اياكم و المراء و الخصومه فانهما يمرضان القلوب على الاخون و ينبت عليهما النفاق.»
از مجادله و دشمنى بپرهيزيد كه اين دو قلبها را بيمار مى كند و سبب ايجاد و رشد نفاق مى گردد.
حديثى هم از امام صادق (ع) روايت شده است كه ايشان فرمودند:
اياكم و الخصومه، فانها تشغل القلب و تورث النفاق و تكسب الضغائن.»
يعنى اينكه از مجادله بپرهيزيد، به جهت اينكه دل آرام را مشغول مى سازد و از اين مجادله نفاق زاييده مى شود. بسا مى شود كه اين كينه هاى لفظى تا نسلهاى بعد هم ادامه پيدا مى كند.
در حديثى ديگر، حضرت رسول (ص) مى فرمايد:
«ما اتانى جبرئيل قط الا وعظنى فاخر قوله لى: اياك و مشاره الناس فانها تكشف العوره و تذهب العز.»
هر وقت جبرئيل بر من نازل مى شد مرا موعظه مى كرد و خاتمه ى موعظه اش اين بود كه: اى پيغمبر از مباحثه و مجادله كردن با مردم بپرهيز، زيرا اين مجادله عيبهاى آدم را ظاهر مى كند و عزت و وقار و عظمت انسان را از بين مى برد.
اينهايى كه فقط اشكال مى كنند و ايراد مى گيرند و زير بار حرف ديگرى نمى روند، اينها بدترين اشخاصند. متاسفانه ما هم گرفتاريم، چرا كه شايد بسيارى از اوقات بحثهايى كه مى كنيم براى اين است كه حرفمان را به كرسى بنشانيم و بيشتر گرفتاريهاى اجتماعى همين مراء و جدال است. يعنى از روى خودپسندى، عقيده خود را تحميل كنى و حاضر نباشى حرف حق را گوش كنى. اين نوع بحث، آثار سوء بسيارى هم به دنبال دارد. بنده اخبار و روايات زيادترى برايتان نخواندم. اگر مى خواندم تعجب مى كرديد. وقتى آدم دقت مى كند مى بيند اين يك بلاى اجتماعى است، چرا كه منشاء غيبت، تهمت و عداوت مى گردد و سرانجام اختلافات حل نشده، حقيقت هم كشف نمى شود و تمامش به مباحثه و بحث مى گذرد. خداوند ان شاءالله همه را از اين آفت محفوظ بدارد.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته