
شرح دعای سی و سوم
اشراق: و چون حيات دنيوى لازمست از براى تحصيل مراتب اخروى و اين به تحصيل امور لازمه است و خير و شر امور مشتبه است، لازمست كه طلب خيريت آن از خدا كه پيش او خير و شر اشياء عيانست كرده شود؛ و استخاره به اقسام مى باشد و اين دعا در اول آنها لازمست كه خوانده شود، و از آن جمله استخاره ايست كه ابن طاووس در باب استخاره آورده كه كسى كه اراده كند استخاره قرآن را بايد كه نخست آية الكرسى بخواند تا «عليم»، پس آيه (و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها) «تا مبين» (انعام: 59) بخواند، پس ده مرتبه صلوات بر رسول بفرستد، پس بگويد: «اللهم انى توكلت عليك و تفألت بكتابك فأرنى ما هو المكتوم فى سرك المخزون فى غيبك برحمتك يا أرحم الراحمين، اللهم أرنى الحق حقا حتى اتبعته وأرنى الباطل باطلا حتى اجتنبته» (فتح الابواب، ص 156؛ بحارالأنوار، ج 88، ص 241؛ مستدرك الوسائل، ج 4، ص 304) پس مصحف را بگشا و جلالت را بشمار و به عدد جلالات اوراق بشمارد از صفحه دست چپ، پس بشمار اسطار عدد اوراق از صفحه چپ، پس آنچه بيايد بعد از آن به منزله ى وحى است، و اين دعاى صحيفه را نيز پيش از گشودن بخواند و آن اينست:
«اللهم انى استخيرك بعلمك» خداوندا، به درستى كه من استخاره مى كنم ترا به علم تو، «فصل على محمد و آله و اقض لى بالخيرة» و قضا كن براى من به خوبى
«و ألهمنا معرفة الاختيار» و الهام كن مرا شناختن اختيار را در كار من، «واجعل ذلك ذريعة الى الرضاء بما قضيت لنا» و بگردان اين را وسيله به آنچه قضا كرده اي او را براى ما، «و التسليم بما حكمت» و تسليم كردن به آنچه حكم كرده اي او را براى ما؛ و «التسليم» به جر است تا عطف باشد بر «الرضاء» و در نسخه ى عميد به نصب آمده تا عطف باشد بر «ذريعة» و يا واو به معنى مع باشد. «فأزح عنا ريب الارتياب» پس پاك كن از ما شك كردن را.
ريب و ارتياب هر دو مصدرند و اضافه براى مبالغه است چون ليل الاليل؛ و در نسخه ى كفعمى «اهل الارتياب» واقع شده و «و أزح» به واو بدل فا به وقوع پيوسته.
«و أيدنا بيقين المخلصين» و مؤيد كن ما را به يقين مخلصان
«و لا تسمنا عجز المعرفة» و علامت مكن ما را عاجز بودن شناختن را، «عما تخيرت فنغمط قدرك» از آنچه اختيار كرده اي تو پس كفران كنيم ما، «و نكره موضع رضاك» و كراهت كنيم موضع رضاى ترا، «و نجنح الى التى هى أبعد من حسن العاقبة» و ميل كنيم به سوى طريقه ى او كه دورتر باشد از خوبى عاقبت، «و أقرب الى ضد العافية» و نزديكتر باشد به سوى ضد عافيت
«حبب الينا ما نكره من قضائك» دوست كن به سوى ما آنچه بد داريم از قضاى تو، «و سهل علينا ما نستصعب من حكمك» و آسان كن بر ما آنچه دشوار مى شماريم از حكم تو
«و ألهنا الانقياد لما أوردت علينا من من مشيتك» و الهام كن ما را قبول كردن را براى آنچه واقع گردانيدى بر ما از خواستن تو، «حتى لا نحب تأخير ما عجلت» تا آن كه دوست نداشته باشيم تأخير آنچه تعجيل كرده اي او را، «و لا نكره ما أحببت» و بد نداشته باشيم آنچه را دوست داشته باشى او را، «و لا نتخير ما كرهت» و اختيار نكنيم آنچه را بد داشته باشى او را،
«و اختم لنا بالتى هى أحمد عاقبة» و ختم كن براى ما به آن طريقه كه آن پسنديده تر است از روى عاقبت، «و أكرم مصيرا» و كريم تر باشد از روى بازگشت، «انك تفيد الكريمة» به درستى كه تو افادت مى كنى مكرم بودن را، «و تعطى الجسيمة» و اعطا مى كنى بزرگ بودن را، «و تفعل ما تريد» و مى كنى آنچه اراده كنى، «و أنت على كل شى ء قدير» و تو بر همه چيز قادر و توانايى.