
در هنگام خضوع و خشوع در برابر خداوند
در هنگام خضوع و خشوع در برابر خداوند
― پروردگارا، گناهانم مرا ساكت ساخته و سخنم را بريده است، پس من هيچ دليلى ندارم و از اين رو من اسير گرفتاريهايم هستم و در گرو اعمال خويشم و در گناهانم متحيرم و در نيتم سرگردانم و در راه وامانده ام.
― خود را در جايگاه فرومايگان گناهكار قرار داده ام، جايگاه شقاوت پيشگانى كه بر تو جسارت ورزيدند و وعده هاى تو را سبك پنداشتند.
― خدايا پاك و پيراسته اى! چه جراتى بود كه به حريم تو جسارت كردم و چه فريبى بود كه با آن خود را گول زدم؟!
― اى سرور من، بر با صورت به زمين خوردنم و بر لغزش گامهايم رحم كن و بر جهلم با بردباريت و بر سوء كردارم با احسانت رفتار نما. چرا كه من به گناهم اقرار دارم و به خطاى خويش معترفم و اينك اين دست من و اين موى پيشانى من است كه در كف توست، تسليمم كه مرا قصاص كنى. رحم كن بر سالخوردگيم و بر افول روزهاى عمرم و بر نزديك شدن مرگم و بر ناتوانى و نيازمندى و بيچارگيم.
― اى آقاى من، بر من رحم كن آن هنگام كه اثرى از من در دنيا باقى نماند و ياد من از ميان مخلوقين تو برود و من از فراموش شدگان باشم، گويى به كلى فراموش شده ام.
― و اى مولاى من، بر من رحم كن آن هنگام كه صورتم دگرگون شود و حالم عوض شود، وقتى كه بدنم متلاشى شود و اعضايم از هم جدا گردند و مفاصلم پاره شوند! اى واى بر غفلت و بى خبرى من از آنچه قرار است برايم پيش آيد!
― اى سرور من، به هنگام برانگيخته شدن و زنده شدنم در قيامت بر من رحم كن، و جايگاه مرا در آن روز در كنار اولياء خودت و محل مرا در ميان دوستانت و مسكن مرا در جوار خودت قرار ده، اى پروردگار جهانيان.