
ترس از خدا
ترس از خدا
نيايش دعاى آن حضرت عليه السلام است در ترس از خدا
• بار خدايا، مرا كامل آفريدى، در خردى پروردى و به كفايت روزيم دادى.
• بار خدايا، در كتابت كه فرو فرستادى، و بندگانت را بدان بشارت دادى، يافته ام را فرمودى: «اى بندگانم كه بر خويش اسراف كرده ايد، از رحمت خدا نوميد مشويد، كه خدا همه ى گناهان را خواهد بخشيد» و پيش از اين از من گناهانى سر زده است كه خود دانى، خطاهايى كه خود بهتر از من مى دانى، پس واى بر من از گناهانم كه در طومارت نگاشته شده.
• و اگر به عفوت كه همه چيز را در بر گرفته اميدم نبود، به دست خويش خود را هلاك مى كردم، و اگر كسى را ياراى آن بود كه از پروردگارش بگريزد، من به گريختن از تو سزاورترين بودم.
• تو آن خدايى كه در آسمان و زمين بر تو پوشيده نيست هيچ رازى، و آن را در روز رستاخيز، و آن روز تو را نه به پاداش دهنده حاجت است نه به حساب كننده نيازى.
• بار خدايا، اگر بگريزم مرا مى جويى، اگر نهان شوم مرا مى يابى، پس چه بهتر كه به درگاهت سر تسليم فرود آرم، اگر عذابم كنى شايسته ى آنم، و اين از سوى تو- اى پروردگار من- عين عدالت است- و اگر ببخشايى از دير بار در پوشش بخششت بوده ام، و جامه ى عافيتت را بر تن كشيده ام.
• بار خدايا، تو را سوگند مى دهم به نامهاى نهانت، و به جمال نيكويت- كه پوشيده گشته در پرده هاى عزتت- كه بر اين جان بى تاب و مشتى استخوان ناتوان رحمت آورى.
• بار خدايا، كسى كه گرمى آفتابت را تحمل نتواند، چگونه گرمى آتشت را تاب آرد! آنكه شنيدن بانگ تندرت را نتواند، چگونه بانگ خشمت را تحمل تواند؟
• بار خدايا، بر من رحم آور، كه من موجودى حقير و بى مقدارم، و منزلت اندكى دارم و عذاب كردنم مثقال ذره اى بر پادشاهيت نيفزايد، اگر مى دانستم عذابم بر پادشاهيت اثر دارد، از تو شكيبايى بر آن را در خواست مى كردم، و خود خواهان زيادت آن بودم، ولى هرگز، بار خدايا، پادشاهى ت بزرگ تر و حكومتت جاويدتر از آن است كه فرمانبردارى فرمانبرداران بر آن بيفزايد، يا نافرمانى نافرمانان از آن كاهد.
• پس بر من مهر آور اى مهربانترين مهر گستران، و از من در گذر اى صاحب بزرگى و احسان، و توبه ام بپذير، كه تو بسيار توبه پذيرى و مهربان.